جدول جو
جدول جو

معنی گربه چشمی - جستجوی لغت در جدول جو

گربه چشمی
(گُ بَ/ بِ چَ / چِ)
کبودچشمی. زاغ چشمی. ازرقی. داشتن چشمی آنچنان گربه. رجوع به گربه چشم شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(گُ بَ / بِ چَ / چِ)
کسی که مردمک عمودی دارد. کاس. ازرق. زرقاء. زاغ چشم. کبودچشم: صالح گفت: چه خواهید؟ گفتند: آن خواهیم که از این کوه سنگ خارا شتری بیرون آوری ماده با بچۀ سرخ موی و گربه چشم. (ترجمه تاریخ طبری بلعمی).
ابا سرخ ترکی بدی گربه چشم
تو گفتی دل آزرده دارد به خشم.
فردوسی.
و آن شتربان مردی سرخ مو و گربه چشم. (قصص الانبیاء ص 152). (به) بخت النصر گفتند چون هفت ساله شد به غایت باقوت بود ولیکن آبله رو و گربه چشم و بر سر مو نداشت. (قصص الانبیاء ص 179).
دگر ره یکی روسی گربه چشم
چو شیران به ابرو درآورده خشم.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(گَ مِ)
دهی است از دهستان بخش نمین شهرستان اردبیل، واقع در 22هزارگزی خاور اردبیل و 15هزارگزی راه اردبیل به آستارا. هوای آن معتدل، دارای 503 تن سکنه است. آب آنجا از رود خانه سقرچی و چشمه تأمین میشود. محصول آن غلات و حبوبات و شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(گُ رِ / رُ نَ / نِ / گُ سَ / سِ نَ / نِ چَ / چَ)
حرص و گدایی. (آنندراج) (غیاث) :
چون خوانچه کنی تا ز سر گرسنه چشمی
از خوانچۀ گردون نکنی زله گدایی.
خاقانی (دیوان چ عبدالرسولی ص 442).
فغان که کاسۀ زرین بی نیازی را
گرسنه چشمی ما کاسۀ گدایی کرد.
صائب.
رجوع به گرسنه چشم شود
لغت نامه دهخدا
(گُ بَ / بِ یِ دَ)
گیاهی است خوشبوی که آن را به عربی اذخر گویند. (برهان) (آنندراج) ، نوعی از گربه است. ضیون. (مهذب الاسماء) (دهار). نوعی از گربه است که از پوست آن دم آهنگری درست میکنند، مانند پوست وشق که پوست آن لطیف است. (شعوری ج 2 ص 328)
لغت نامه دهخدا
(گِرْ یَ / یِ چَ)
چشمان اشک آور یا اشکین
لغت نامه دهخدا
داشتن چشمان گریان: ولیکن آن خاصه اندر همه مردم نیست چه گریه چشمی که این مردم راست خاصه... چنانک گریه چشمی را بوهم بر توان گرفتن از مردم
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه مردمک چشمش کبود باشد کبود چشم ازرق زاغ چشم: حمل دلالت کند بر: ... سرمه چشم یا گربه چشم یا میش چشم. توضیح با گریه چشم اشتباه نشود. گربه چشمی. کبود چشمی زاغ چشمی
فرهنگ لغت هوشیار
حرص آزمند: چون خوانچه کنی تاز سر گرسنه چشمی از خوانچه گردون نکنی زله گدایی. (خاقانی)، بخل امساک، فقر گدایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گران چشمی
تصویر گران چشمی
حالت و کیفیت گران چشم
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه چشمانی گریان دارد. توضیح مرحوم دهخدا در حاشیه فهرست و لف نوشته اند: گریه چشم نیست گربه چشم است: ابا سرخ ترکی بدی گربه چشم که گفتی دل آزرده دارد بخشم. (فردوسی) اما در جامع الحکمتین ص 84 آمده: گویم رسم مردم آنست که او زنده خندنده است یا زنده گرینده چشم. و بنابرین گریه چشم بجای خود صحیح است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گربه چشم
تصویر گربه چشم
((~. چَ))
کبود چشم، ازرق
فرهنگ فارسی معین